در تاريخ آمده است که هنگامي که جعفر بن محمد صادق عليهالسلام شروع به تدريس کرد، فلسفه و فيزيک هنوز به زبان عربي ترجمه نشده بود و مترجمين به تازگي دست به ترجمهي آن علوم به زبان عربي زده بودند بدون اين که بعضي از اصطلاحات فلسفي را بفهمند.
بنابراين، ميتوانيم حدس بزنيم که امام جعفرصادق عليهالسلام آن علوم غربي را در محضر پدر فراگرفت و خود هم چيزهايي بر آن افزود.
بعد از چند سطر مينويسد شيعيان براي توضيح اين موضوع ميگويند که علم امام جعفرصادق عليهالسلام لدني بود. آنها چنين ميگويند شعور باطني هر کسي برخلاف شعور ظاهري وي است، شعور باطني گنجينه تمام معلومات بشري و جهاني است و علوم امروزي به نسبت زياد اين نظريه را تأييد ميکند؛ زيرا با گذشت زمان از مطالعات زيستشناسي اين نتيجه به دست ميآيد «هر مجموعه از سلولهاي بدن تمام آنچه را که براي او دانستني است از آغاز خلقت تا امروز ميداند.»
و نيز در آن کتاب گويد: به عقيدهي شيعيان هنگامي که شخصي به پيامبري يا امامت منصوب ميشود حجاب و حايلي که بين شعور ظاهري و شعور باطني او است از بين ميرود. لذا پيغمبر يا امام به دليل برخورداري از شعور باطني، از دانستنيهاي بشري و غيربشري جهاني استفاده ميکنند و نيز بعثت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم را به همين منوال توضيح ميدهند و ميگويند محمد صلي الله عليه و آله و سلم سواد خواندن و نوشتن نداشت. در شب مبعث در غار حرا در جوار مکه جبرئيل بر او نازل شد. گفت: بخوان پيامبر گفت: نميتوانم بخوانم (الي آخر در مقالهي آن کتاب اشاره شده است) بر مبناي اين عقيده شيعيان علوم جعفرصادق عليهالسلام را علم لدني ميدانند يعني علمي که در گنجينه شعور باطني نهاني او وجود داشته است و اين عقيدهي مذهبي در نظر مسلمين محترم و قابل قبول ميباشد.
وي اضافه ميکند: يک مورخ بيطرف اين عقيده را نميپذيرد؛ زيرا مورخ مدرک تاريخي و مادي را جستجو ميکند تا اين که بفهمد چگونه مردي چون جعفر ابن محمد عليهالسلام که تا زمان تدريس از عربستان خارج نشده بود (ولي بعد از نيمهي عمر خود چند بار از عربستان به سفرهاي دور رفت) چگونه فلسفه و فيزيک غربي را تدريس ميکرده است در صورتي که تا آن تاريخ هيچ يک از مدرسين معروف غرب آن علم را تدريس نکرده بودند. اعتراض نگارنده به نويسنده کتاب نامبرده اين است که از مورخ بيطرف حمايت کردن ناروا است؛ زيرا مورخ هر که باشد بالاخره انسان و هر شخص منصفي داراي وجدان است و هر شخصيتي که اين نيروي باطني را دارا باشد خواه مورخ و يا غيرمورخ نبايد اين قوه و انصاف را زير پا گذاشته و پايمال نمايد و بنا به عقيدهي خود مترجم علم زيستشناسي امروز نيز ثابت ميکند «هر مجموعه از سلولهاي بدن انسان تمام آنچه را که براي او دانستني است از آغاز خلقت ميداند» با اثبات اين مدرک علمي گفتار مورخ بياثر است.
شرکت امام صادق در تجديد بناي مسجد مدينه :
باز در کتاب نامبرده مينويسد: «مسلمين روزي که شروع به تجديد بناي مسجد مدينه کردند، امام جعفرصادق عليهالسلام پنج يا هشت ساله بود. او به پدر پيشنهاد کرد که در کارهاي ساختماني اين مسجد شرکت کند و گفت ميل دارم که همانند جدم پيغمبر در کارهاي ساختماني همين مسجد رسيدگي نمايم. حضور جعفرصادق عليهالسلام در کارهاي بنايي بسيار شگفآور بود و به اندازه جثه کوچک و تواناي خود به کارگران در کار بنايي کمک ميکرد.
محضر علمي امام محمدباقر عليهالسلام يک مدرسه عالي بود مورخين متفق القولند که جعفر بن محمد در ده سالگي در مجلس درس پدر حاضر ميشد و علوم عالي را فراميگرفت.
نکات پندآموز
شيطان می گوید:
1. کسي که اذان را بشنود و به نماز نرود پدر من است !!!
2. کسي که اسراف مي کند برادر من است !!!
3. کسي که پيش از امام به رکوع و کسي که بدون بسم الله شروع به نان خوردن مي کند اولاد من است !!!
4. کسي که اين گفتار من را به کسي مي گويد دشمن من است و کسي که نميگويد دوست من است !!!