loading...
یاحسین
نکات پندآموز

شيطان می گوید:

1. کسي که اذان را بشنود و به نماز نرود پدر من است !!!

2. کسي که اسراف مي کند برادر من است !!!

3. کسي که پيش از امام به رکوع و کسي که بدون بسم الله شروع به نان خوردن مي کند اولاد من است !!!

4. کسي که اين گفتار من را به کسي مي گويد دشمن من است و کسي که نميگويد دوست من است !!!

حمید بازدید : 107 پنجشنبه 08 آبان 1393 نظرات (0)

(1) مذهب حنفي (2) مذهب مالکي (3) مذهب شافعي (4) مذهب حنبلي (5) مذهب جعفري اسلام بنائي است که بر سه پايه محکم و استوار گذارده شده: توحيد، قرآن، محمد صلي الله عليه و آله و سلم.
توحيد مضافاتي دارد از قبيل عدالت و قدرت و بعث و نشور و حساب و عقاب و بهشت براي پرهيزکاران و آتش براي ملحدين و ستمکاران
چنانکه قرآن هم مضافاتي از قبيل اعجاز در بيان و تشريع احکام و ايمان به آنکه اين کلمات از خداست دارد محمد صلي الله عليه و آله و سلم و ايمان به آنکه رسول خدا بوده و رسالتش عمومي و براي تمام بندگان خداست و آنچه آورده است صحيح بوده و بشير و نذير است و اطاعت او واجب و از اوامر و نواهي او نبايد سرپيچي کرد و هيچگونه بحث و جدلي در مورد او نيست اينها که گفتيم من حيث المجموع مواد مشکله اسلام است

در قلمرو اسلام مذاهب و فرقه‏هاي متعدد پيدا شده که شايد به حصر نيايد ولي مهمترين اين مذاهب که پيروان زيادي دارند همين مذاهب پنجگانه است که فوقا نام برديم و هر وقت نام اسلام مي‏بريم مقصودمان اين پنج مذهب است.
در هر روز قبل از طلوع آفتاب و در موقع ظهر و در غياب خورشيد بر هر فرد مسلماني که تابع يکي از اين مذاهب پنجگانه است واجب است که بگويد (الحمد لله رب العالمين - الرحمن الرحيم - مالک يوم الدين - اياک نعبد و اياک نستعين الي آخر سوره و دنباله‏ي آن سوره‏ي ديگري از آيات قرآن مجيد را بخواند.
و هر يک از پيروان اين پنج مذهب بايد رو به قبله بايستد و ظهر و عصر خود را به نام خدا ابتدا کند و سوره‏ي فاتحةالکتاب را با سوره‏ي ديگري قرائت کند و تمام اين مسلمانان به جائي توجه مي‏کنند که رسول خدا محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم به آن سو توجه مي‏کرد و تمام آنها به آنچه ايمان داشت ايمان دارند و از آنچه او بيزار بود بيزار هستند و در برابر اوامر او مطيع بوده و معارضه‏ي با او ندارند
محمد صلي الله عليه و آله و سلم قرآني را که از طرف خدا آورده بود بر تمام آنها مي‏خواند و همگي در نهايت خشوع او را تصديق مي‏کردند و آنچه را به نام قرآن مي‏خوانند کلماتي است که از طرف خدا نازل شده و آيات آن سحر بيان و اعجاز است و عقيده‏ي همه‏ي مسلمانان که تابع اين پنج مذهب هستند اين است که اگر در آن ترديد نمايند به آتش مي‏روند و همگي با گفتن «اللهم صل علي محمد و آل محمد» و «الله اکبر» با آن توديع مي‏کنند،
مسلمانان و پيروان مذاهب پنجگانه در وجود خدا و وحدانيت و قدرت او اختلافي ندارند و هم چنين در قرآن شک و ترديدي در بين آنها نيست و در رسالت محمد صلي الله عليه و آله و سلم و بهشت و دوزخ و حساب و عقاب نيز ترديدي ندارند و همگي در يک جهت حرکت مي‏کنند و يک هدف دارند و بين آنها هيچگونه دوري و تباين نيست مگر در مواردي که رؤسا و متملقين و آنهائي که از راه اختلاف بين مردم ارتزاق مي‏کنند - بين مردم تفرقه بيندازند و روز به روز شکاف بين مردم را توسعه دهند و آن را عميق‏تر سازند چنان که حملات شديدي به مذهب جعفري نمودند خاصه در دوره‏ي عثمانيان که ده‏ها سال چنين بود و بين مردم و مذاهب مختلفه‏ي اسلامي اختلاف مي‏انداختند -
و با وسيله‏ي شيطاني تهمت و افترا کار خود را مي‏کردند و در آن دوره‏ي ظلم و ستمگري بازار تهمت و افترا به اين دسته‏ي از مسلمانان رواج داشت و به هر وسيله‏اي به منظور افتراق بين مسلمين متوسل مي‏شدند و حتي از اتفاق و شباهت نام خليفه‏ي دوم آن خليفه‏ي بزرگ با نام عمر بن سعد قاتل حسين بن علي عليه‏السلام نيز سوء استفاده کردند زيرا اين مسئله يک ميدان وسيعي بود که توانستند در آن حقيقت را وارونه جلوه دهند و به اين وسيله که پست‏ترين وسيله است شيعه را متهم کردند که به خليفه‏ي بزرگ اسلام توهين مي‏نمايند
همه‏ي مردم مي‏دانند که شيعه عنايت مخصوص و توجه زيادي در به پا کردن عزاي حسين بن علي عليه‏السلام خاصه در ايام عاشورا و در ساير ايام سال دارند و حسين بن علي عليه‏السلام موضوع عزاداري و مصائب وارده بر آن وجود مبارک در نواحي سکونت شيعه بيت القصيد آنها است و در اين صورت طبيعي است که دوستان امام عليه‏السلام نسبت به ستم‏کاران و کشندگان او نهايت بغض و کينه را داشته و دارند و به عمر سعد که حسين عليه‏السلام را کشت بدترين نفرين و لعنت را مي‏فرستند و کدام مسلمان و مسلمان‏زاده يا غير مسلماني است که عمر بن سعد آن قهرمان جنايت و پهلوان مجرمين ضعيف النفس و ترسو قاتل حسين ابن‏علي عليه‏السلام پسر رسول اکرم را لعنت نمي‏کند.
آري آن گناهکاران مجرم براي تفرقه بين مسلمانان کلمه‏ي (عمر) را در منظور خود استخدام نموده و گفتند که شيعه نسبت به خليفه‏ي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم عمر بن الخطاب توهين مي‏نمايند.
من در وقتي که از اعمال خرابکارانه و دسيسه‏هاي آن دسته از اجنبي پرستان که بين مردم ايجاد نفاق و دو دستگي مي‏نمايند فوق‏العاده ناراحت شده و آن‏ها را به بدي ياد مي‏کنم و آن مردمان پست را که با ناموس ملي خود معامله مي‏نمايند به باد انتقام مي‏گيرم در عين حال منکر آن نيستم که در قديم بعضي از مردم عوام و بي‏اطلاع از طبقه‏ي شيعه و مردم ساده که فرقي بين اين دو اسم و مسماي آنها نگذارده و اصلا نمي‏دانستند که در تاريخ اسلام دو نفر يا بيشتر به اين نام ناميده شده و همين اندازه مي‏دانستند که عمر نامي حسين بن علي عليه‏السلام فرزند رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم را کشته و بدن او را زير سم اسبان سپاهش خورد کرده و زنان و دختران پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم را به اسيري برده و رفتاري با خاندان پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم نموده است که در تاريخ بشريت چنان فجايعي نظير ندارد و مشکلات هولناکي براي آنها فراهم کرده است آن مردم ساده بدگوئي از عمري مي‏کنند که اينکارها را کرده است نهايت آنکه از لحاظ اسم تميز نمي‏داده‏اند پس در عزاداري‏هاي حسيني و در اجتماعات شيعه که در اطراف ذکر مصائب آن امام و فرزند رسول صلي الله عليه و آله و سلم تشکيل مي‏شود عمر بن سعد را لعنت مي‏نمايند.
و از اموري که در ايجاد فاصله بين ابناء اسلام تأثير داشته و دائره‏ي اين اختلاف را وسيع‏تر ساخته است وجود پيرمردان و شيوخ جاهل و جيره‏خوارهاي اجنبي بودند که اين دسته اعم از شيعه و سني به اين اختلاف دامن زده‏اند تا خود استفاده کنند اين رؤساي جاهل هيچ خبري از اسلام چه کم و چه زياد ندارند و خصومت بين مسلمانان از منابع روزي و اعاشه‏ي آنها بوده است.
اين طبقه هميشه بنده‏ي حاکم و خادم قدرت و سيطره هستند و در هر فتنه‏ي دست داشته و در هر سرقتي رد پاي آنها هست و خلاصه‏ي مطلب اين است که اختلاف بين مذاهب اربعه و مذهب جعفري در فروع است. که اجتهاد هر يک از مجتهدين مذهب آن را اقتضا کرده است و در متن و مغز دين و اصول آن نيست بلکه در امور ساده فرعي است که در بين مجتهدين يک مذهب هم جاري مي‏باشد و اختلاف بين مذهب جعفري و ساير مذاهب اربعه اسلامي در حدود همان اختلاف بين مجتهدين يک مذهب مي‏باشد چنانکه بين علماي شيعه و مجتهدين آنها هم اينگونه اختلاف موجود است
حالا با آن وضع آيا شايسته است که نسبت به هم بد بگوئيم؟ و آيا شايسته است که طريقه‏اي را بدو گمراهي و طريقه‏ي ديگر را خوب و مستقيم بدانيم؟ در اين موارد بايد گفت اجتهاد مجتهدين فلان طريقه چنين است و فلان طريقه چنان و هر يک در استنباط خود معذور مي‏باشند.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 138
  • کل نظرات : 5
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 17
  • آی پی دیروز : 34
  • بازدید امروز : 123
  • باردید دیروز : 69
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 5
  • بازدید هفته : 331
  • بازدید ماه : 1,140
  • بازدید سال : 12,044
  • بازدید کلی : 91,406